مردي بود كه كارش آبرساني بود. او الاغي داشت كه بر اثر كشيدن بارهاي مشقتبار، پشتش خميده بود و زخمهاي بدي داشت؛ به طوري كه شب و روز آرزوي مرگ ميكرد. از طرفي سيخ آهنين سقا، دو طرف دمش را پر از زخم نموده بود. روزي رئيس طويلههاي شاه، كه رفاقتي با آن سقا داشت، آن الاغ را رنجور ديد و به سقا گفت: چند روز اين خر را به من بده، تا در طويله شاه، قوت خود را بازيابد. فايل word در 10 صفحه تخفيف ويژه عيد نوروز 20 % ...
150882
150882
مردي بود كه كارش آبرساني بود. او الاغي داشت كه بر اثر كشيدن بارهاي مشقتبار، پشتش خميده بود و زخمهاي بدي داشت؛ به طوري كه شب و روز آرزوي مرگ ميكرد. از طرفي سيخ آهنين سقا، دو طرف دمش را پر از زخم نموده بود. روزي رئيس طويلههاي شاه، كه رفاقتي با آن سقا داشت، آن الاغ را رنجور ديد و به سقا گفت: چند روز اين خر را به من بده، تا در طويله شاه، قوت خود را بازيابد. فايل word در 10 صفحه تخفيف ويژه عيد نوروز 20 % ...
150882
150882